محل تبلیغات شما

+روزي كه جشن داشتيم،جشن تكليف كلاس سوميا هم بود:|معلمشون كيكـُ آش درست كرده بود:)!همه داشتن بيرون ميخوردن،ما هم تو كلاس بوديم:)!يه دفعه به سرمون زد كه پسراي كلاس،دختر بشن=)!پسرا دستمال گردن كه نه،يه جوريي شال گردن پوشيده بودن،اونا رو انداختيم رو سرشون:)!اسمآشونم:شهنـآز* و مهنـآز=)!كلي چرت و پرت ميگفتيم و حسابي ميخنديديم با شهنآز و مهنآز:)!ليلا داش آهنگ برسونمت رو ميخوند،شهنآز هم يكم قر ميداد{خييليي خفيف=)!}يه دفعه مامان يكي از كلاس سوميا اومد تو كلاس!خنـدِه،خندِه،خـنده=)هي مسخره بازي درميآورديم:)شهنآز مثلا با ليلآ داشتن راه ميرفتن،من گفتم:شومآ چه نسبتي با هم دارين؟بازم خنده،خنده،خنده؛)يع دفعه معلم عزيييزمون اومد،من گفتم:آقآي{سآنسـور}دآنش آموز جديد داريم؛شـَهتا اومدم بگم شهنآز،پام ليز خورد و به عقب خوودم زمين.بازم همه خنديدن=)!كلا روز خوبي بود جشن دهه فجر:*

+الآن كه فكر ميكنم،شخصـيـت عمـآد و عـلي رو بيشتـر از شهنـآز و مهنـآز دوست دآرم:*

روزآنه ي يكـ عدد من..:|!

"پست واسه فاطمه ي عزيز"

آزمآيشگآه+يه روز خوب بآ يه دوست خوب:*

هم ,كلاس ,كه ,رو ,* ,گردن ,شهنـآز و ,كلاس سوميا ,تو كلاس ,و مهنـآز ,خنده،خنده،خنده ؛

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درنا کامپیوتر