محل تبلیغات شما
سلآم:*شررمنده كه نگرآنتون كردم بآبت پست پاييني=)!منظورم از هيچجآ،"آزمآيشگـآه"بود=))!خب دلم نيخوآست برم،ميترسيدم يكم:|! ايضا ترسو هم خودتونين:|!وآلآ:||!

+دوشنبه،بعد از مدرسه،مامي ـه محي زندگيد كع بيآيين يه ايستگآه كه باهم بريم دكتر،وقت بگيريم وآس آزمآيش:|!بآ هم رفتيم،يه جآ دُنــَر فروشي بود،هر دو تامونم گشنه:|محي گفت:آغآ من گشمنه بريم بخريم؟؟محي ٢ يورو داشت:|ديديم پولمون نميرسه به دُنـَر.:/منم ديدم تو ميفم يه ٢ يورويي دارم:)من كع آلمآني بلد نيستم،به محي گفتم:بپرس ببينم حلآله؟پرسيد گفت اره؛)ما داشتيم حرف ميزديم باهم،اقاهه گفت؛ايرآني هستين؟گفتيم؛آره:)بهمون داد،تو ايستگاه نشستيم و خورديم مثِ گدآ گشنه هآ=))!داديم نصفش كنن البته:)خييلييي چسبيد لامصب:|!من بازم دلم ميخواست،فك كن،يه ربع داشتيم ميخورديم و مامانِ محدث ـه تو ايستگآه منتظر:\بعد وفتيم دكتر و آزمآيش نوشت برامون:/

+و امآ امروز،آزمآيش خون زهــرآ و محـدثـِه:خب،چون نزديكـ خونه محي اينا آزمآيشگآه خوبي نبود،اومدن كنار خونه مآ:|منم نآشتآ بودم،ولي ديشب نوشابه خوردم،فك كنم قندم بره بالا ولي خب خودم و مامانم ميدونيم واس چه قندم رفته باـلـآ:}اول اسم منو صدا زد لامصب من نيدونم چرآ:|من رفتم رو صندلي نشستم:|چقدر مهربون بود سرنگ زن=)!گفت مامانت اگه ميخوايي بياد؛)من هندزفري بردم آهنگ گوش بدم كه به آهنگم نرسيد حتي:|!فقط ميگفتم؛اوه مآي گآد=)!ولي خيليم خوب بود:)قابل توجه"ريحـون"خانوم كه گف ترسو؛)!ايضـا عروس سرتقم[كوثـري:*]به خوبي و خوشي تموم شد و وسلآم:|

روزآنه ي يكـ عدد من..:|!

"پست واسه فاطمه ي عزيز"

آزمآيشگآه+يه روز خوب بآ يه دوست خوب:*

| ,يه ,كه ,محي ,ايستگآه ,خوبي ,خب خودم ,ولي خب ,خودم و ,و مامانم ,ميدونيم واس

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تهران کالا اشعار و دل نوشته های بیژن جورمند دلنوشته های مهدی (تحلیلگر بسیجی)